عشقی

آهو خيلي خوشگل بود . يک روز يک پري سراغش اومد و بهش گفت: آهو جون!دوست داري شوهرت چه جور موجودي باشه؟
آهو گفت: يه مرد خونسرد و خشن و زحمتکش.
پري آرزوي آهو رو برآورده کرد و آهو با يک الاغ ازدواج کرد.

 

............

ادامه نوشته

و من الله توفیق

 

عکس از نی نی

 

بسیار خدا را می شاکریم که در آستانه ی ظهور ماه پرفیض و برکت رمضون هستیم و در همین راستا از تمامی خواهران و برادران دانشجویی که در سحرگاهان رمضون بستر خود را به قصد صیام ترک می گویند و می مالند چشم های خواب آلوده ی خود را و به معده های جسور خود سختی روا می دارند، طلب ذکر و دعا دارم. قربون خدا بروم خیلی که درب های موهبتش در این سی روزه به روی بنده های پدرسوخته اش باز است ولی با این وجود جانورانی مثل من باز هم از این درب های باز رد نمی شوند و دست بر چانه، زانو به بغل، حسرت بار آن طرف دروازه ها را به نظاره می نشینند.

دوستان کیف و کتاب های خود را خریدید؟ دفترهای خود را جلد کردید؟ به زودی دانشگاه بین المللی اسکو فعالیت های خود را از سر می گیرد و باز هم لبخندهای آشنای همان استاد معروف... البته فکر نکنید طبق گفته های ریاست محترم دانشگاه این ترم به ساختمان جدید منتقل می شویم، چون همانطوری که از عکس گرفته شده در هفته ی پیش پیداست، خانه از پایبست ویران است... قرار بود من بعد از اتمام سفر سیاحتی ام به تبریز نظر خود را درباره این شهر و مردمان این مرز و بوم در قالب مطلبی پست بکنم که منصرف شدم و این مهم را موکول کردم به پایان دوران تحصیلی ام که اینطوری امنیت بیشتری دارم! عده ای هم جایزه ی "قرص کمر" را از من خواسته بودند که به روی چشم، به نفراتی که جواب درست داده بودند، جهت شناسایی اگر با رمز عملیاتی "یا حافظ دل اکبر" وارد کافی شاپ معروف اسکو بشوند و من هم در اونجا باشم یک عدد چای قند پهلو به همراه بسکویت پتی بور دریافت می کنند (شوخی نیست!).

اما هدف اصلی از این پست آن بود که بگویم چون در روز انتخاب واحد، ساعات حضور آقایان و بانوان مجزا از یکدیگر است پس اگر قرار است استادی یا درسی را تحریم کنیم بهتر است از قبل هماهنگ باشیم تا مشکلی بوجود نیاید. پیشاپیش از هماهنگی شما دانشجویان نهایت سپاس را دارم.

اهل دانشگاهم !

اهل دانشگاهم روزگارم خوش نيست
ژتوني دارم خرده عقلی سر سوزن شوقي
اهل دانشگاهم پيشه ام گپ زدن است
گاه گاهي مي نويسم تكليف * مي سپارم به شما
تا به يك نمره ناقابل بيست * كه در آن زندانيست * دلتان زنده شود
چه خيالي چه خيالي ميدانم * گپ زدن بيهوده است
خوب ميدانم دانشم بيهوده است
استاد از من پرسيد * چقدر نمره ز من مي خواهي
من از او پرسيدم * دل خوش سيري چند
اهل دانشگاهم * قبله ام آموزش
جانمازم جزوه * مشق از پنجره ها ميگيرم
همه ذرات وجودم متبلور شده است
درسهايم را وقتي مي خوانم * كه خروس مي كشد خميازه
مرغ و ماهي خواب است


خوب يادم هست * مدرسه باغ آزادي بود
درس بي كرنش مي خوانديم * نمره بي خواهش مي آورديم
تا معلم پارازيت مي انداخت * همه غش مي كرديم
كلاس چقدر زيبا بودو معلم چقدر حوصله داشت
درس خواندن آنروز * مثل يك بازي بود
كم كمك دور شدم از آنجا * بار خود را بستم
عاقبت رفتم در دانشگاه * به محيط خشن آموزش
و به دانشكده علوم سرايت كردم * رفتم از پله كامپيوتر بالا


چيزها ديدم در دانشگاه
من گدايي ديدم در آخر ترم * در به در مي گشت
يك نمره قبولي مي خواست
من كسي را ديدم * از ديدن يك نمره ده
دم دانشگاه پشتك مي زد

ادامه نوشته

عشقی

وقتي سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختري بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو "داداشي" صدا مي کرد
به اون خيره شده بودم و آرزو مي کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهي به اين مساله نميکرد .آخر کلاس پيش من اومد و جزوه جلسه پيش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت: "متشکرم " ميخوام بهش بگم ، ميخوام که بدونه ، من نمي خوام فقط "داداشي" باشم . من عاشقشم . اما... من خيلي خجالتي هستم ..... علتش رو نميدونم .

..........
ادامه نوشته

لحظه هاي کاغذي

خسته ام از آرزوها ، آرزوهاي شعاري
شوق پرواز مجازي ، بالهاي استعاري

لحظه هاي کاغذي را، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بايگاني،زندگي هاي اداري

آفتاب زرد و غمگين ، پله هاي رو به پايين
سقفهاي سرد و سنگين ، آسمانهاي اجاري

با نگاهي سر شکسته،چشمهايي پينه بسته
خسته از درهاي بسته، خسته از چشم انتظاري

صندلي هاي خميده،ميزهاي صف کشيده
خنده هاي لب پريده ، گريه هاي اختياري

عصر جدول هاي خالي، پارک هاي اين حوالي
پرسه هاي بي خيالي، نيمکت هاي خماري

رو نوشت روزها را،روي هم سنجاق کردم:
شنبه هاي بي پناهي ، جمعه هاي بي قراري

عاقبت پرونده ام را،با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزي ، باد خواهد برد باري

روي ميز خالي من، صفحه ي باز حوادث
در ستون تسليتها ، نامي از ما يادگاري

شاعر : قیصر امین پور

سوال هفته

سلام، دوستان جاي همتون خالي... تبريز و شهرهاي اطراف واقعا هواي دلپذيري دارند و خيلي خوش مي گذره. گفتم براي اينكه فكر نكنيد ني ني به وبلاگ اهميت نمي ده هرجوري كه شده يه پست بين راهي بدم  و بعد از اينكه سفرم تموم شد حسابي راجع به تبريز و مردمش به توصيف مي پردازم

دوستان هر كي بگه عكس پايين چيه جايزه بزرگي پيش من داره، مهلت ارسال پاسخ تا ۵شنبه...

(راهنمايي: عكس در كندوان گرفته شده)

 

عكس از ني ني

بهشت رضا

عكس از ني ني- فانفار 

 

خراسان از ديدگاه من شهر مردان است، شهر تندخويي شهر غارتگري شهر نامهرباني و شهر سخت كوشي ...

ادامه نوشته

روز جوان

 

                shole         

شنبه ، سوم شهریور - روز جوان - روز بیش از 60% جمعیت ایران مبالک

 

همه روزها گذشت. روز مادر، پزشك ، خبرنگار و ... امروز اما روز ديگرى است. دست كم براى ما روز ديگرى است. اگرچه امروز هم مثل باقى مى گذرد، بى هيچ نشانى از ماندگارى در ذهن و تاريخ روزگار. نقطه، سر خط

امروز نوبت توست تا هرچه مى خواهى بگويى، حتى با صداى بلند. چه فرق مى كند اگر گوش آسمان كر شود يا اگر ديوارهاى اتاقت ، پژواك صدايت باشد. مهم نيست اگر كسى صدايت را نمى شنود حتى اگر فرياد بزنى . امروز روز جوان است، روز جوانى و تو حق دارى هرچه مى خواهى بلند بلند بگويى. مى گويند خدا كه در همين نزديكى است ، دلش مى خواهد خواسته هايت را با صداى بلند بشنود. نقطه، سر خط

و اما به مناسبت روز جوان :

ادامه نوشته

دوتا سوال

عكس از اينترنت 

دوتا سوال داشتم:

به نظرتون وجود اهنگ روي وبلاگ ضروريه؟ لطفا چه در صورت مثبت بودن، و چه در صورت منفي بودن جوابتون كمي توضيح بديد

دوم، فكر مي كنيد در يك روز حداقل و حداكثر چند مطلب از طرف نويسنده ها بايد ارسال شود؟ كمي بيشتر توضيح دهيد

 

كليات ني ني- هجو بيست و چهارم

عكس از اينترنت

 

همه مي گويند به به چه خط زيبايي و اين را خوانده ام كه سوخته مي داند حال سوخته دل را...

ادامه نوشته

روزهای رفته

روزهای رفته

پشت این درها که یکسر بسته اند

دستهای بی پناهم خسته اند

آرزوهایم شبیه یک حباب

مثل نرگسهای پر پر روی آب

روزهای رفته ام یادش به خیر!

لحظه های سبز و آبادش به خیر!

یک نفر با بغض من شد آشنا

در سکوتم شد شبی تنها صدا

در کلامش لای لای مادرم

گریه هایش های های مادرم

او صداقت را به شعرم یاد داد

او به غمهایم بهاری شاد داد

در نگاهش رنگ شالیزارها

خنده اش آهنگ شالیزارها

گرچه غم آمد مرا آواره کرد

او برای غصه هایم چاره کرد

آه اینجا بوی زندان می دهد

بوی یک غربت بیابان می دهد

آشنا با رنج و درد ای آشنا

شعله ای در شام سرد ای آشنا

کوچ معنای فراموشی نبود

ابتدای راه خاموشی نبود

بر نگاهم باز لبخندی بزن

در دلم از عشق پیوندی بزن

آسمانم را بگو آبی کنند

بام شب را رنگ مهتابی کنند

ریشه در خاکیم اما در به در

طعم بارانیم در چشمان تر

سهم ما تنها شکستن بوده است

آخرین بازی گسستن بوده است

سایه ها آیا امانم می دهند؟

راه را آیا نشانم می دهند؟

 

 

 

 

سخنانی از بزرگان

 

از دشمنانی که به تو حمله می کنند نترس از دوستانی بترس که به تو تملق می گویند((ژنرال اوبره گن))

دنیا لجنزاری بیش نیست سعی کنیم خود را در بلندی آن نگه داریم.((بالزاک))

زندگی هدیه طبیعت است وعشق هدیه زندگی و بهشت هدیه عشق است.((آلفرد دوموسه))

شکست همیشه باعث به دست آوردن قدرت برای پیش بردن آمال و آرزوهای ماست. 

استاد

 

ای تو خداوند درس! ای سبب لرز و ترس
بشنو تو یک بار هم درد دل یک نفر
طرح سوالات سخت، کردی و گفتم نکن
حرمت این تیره بخت، بردی و گفتم نبر !
مُردم و گفتی نمیر در طلب نمره ها
شستم و گفتی مشوی دست ز عشق و هنر
خوردم و گفتی نخور غصه افتادگی
دادم و گفتی نده وقت طلا را هدر
دارم و گفتی مدار فکر تقلب به سر
کردم و گفتی نکن نقض حقوق بشر
بستم و گفتی نبند دل به لیسانس هنر
رفتم و گفتی نرو "کوی بهار" و "نظر"
کردم و گفتی نکن فکر ریاست به سر
خوردم و گفتی نخور حسرت ویلا و زر
کردم و گفتی نکن آرزوی وصل یار
زدی و گفتم نزن خنده براین گل پسر
شعر برایم نشد نمره بالای ده
گفتم و گفتی بگو شعر چنین نغز و تر

 

-->   بهترین استاد دانشگاه بین المللی اسکو  (به نظر شما ) !؟؟

---> بدترین استاد ( به علت استقبال دانشجویان  ) ؟؟؟ 

 

تهرانگردان

عكس از ني ني 

من اين هفته، هم خيلي خوشحال بودم و هم خيلي ناراحت...

ادامه نوشته

دو فنجان قهوه

 

پروفسور مقابل کلاس فلسفه خود ایستاد و چند شی را روی میز گذاشت.وقتی کلاس شروع شد, بدون هیچ کلمه ای, یک شیشه بسیار بزرگ سس مایونز رو برداشت و شروع به پر کردن آن با چند توپ گلف کرد.بعد از شاگردان خود پرسید که آیا این ظرف پر است؟ و همه تایید کردند.

 

سپس پروفسور ظرفی از سنگریزه برداشت و آنها رو به داخل شیشه ریخت و شیشه رو به آرامی تکان داد.سنگریزه ها در بین مناطق باز بین توپهای گلف قرار گرفتند و سپس دوباره از دانشجویان پرسید که آیا ظرف پر است؟ و باز همگی تایید کردند.

 

دوباره پروفسور ظرفی از ماسه برداشت و داخل شیشه ریخت و خوب, البته ماسه ها همه جاهای خالی را پر کردند.او یک بار دیگر پرسید که که آیا ظرف پر است و دانشجویان یک صدا گفتند: " بله ".

 

سپس پروفسور دو فنجان قهوه از میز برداشت و روی همه محتویات داخل شیشه خالی کرد."در حقیقت دارم جاهای خالی بین ماسه ها رو پر می کنم" همه دانشجویان خندیدند.در حالی که صدای خنده فرو می نشست, پروفسور گفت: من می خواهم که متوجه این مطلب بشین که: این شیشه نمایی از زندگی شماست, توپهای گلف مهمترین چیزها در زندگی شما هستند. خدا, خانواده تان, فرزندانتان, سلامتی تان, دوستانتان و مهمترین علایقتان. چیزهایی که اگر همه چیزهای دیگر از بین بروند ولی اینها بمانند, باز زندگیتان پابرجا خواهد بود. سنگریزه ها سایر چیزهای قابل اهمیت هستند مثل کارتان, خانه تان و ماشینتان. ماسه ها هم سایر چیزها هستند.مسایل خیلی ساده.

 

پروفسور ادامه داد: اگر اول ماسه ها را در ظرف قرار دهید, دیگر جایی برای سنگریزه ها و توپهای گلف باقی نمی ماند. درست عین زندگیتان. اگر شما همه زمان و انرژیتان را روی چیزهای ساده و پیش پا افتاده صرف کنید, دیگر جایی و زمانی برای مسایلی که برایتان اهمیت دارد باقی نمی ماند. به چیزهایی که برای شاد بودنتان اهمیت دارد توجه زیادی کنید, با فرزندانتان بازی کنید, زمانی را برای چک آپ پزشکی بگذارید, همیشه زمان برای تمیز کردن خانه و تعمیر خرابی ها هست.  اول مواظب توپهای گلف باشید. چیزهایی که واقعا برایتان اهمیت دارند. موارد دارای اهمیت را مشخص کنید. بقیه چیزها همان ماسه ها هستند.

 

یکی از دانشجویان دستش را بلند کرد و پرسید: "پس دو فنجان قهوه چه معنی داشتند؟" پروفسور لبخند زد و گفت: "خوشحالم که پرسیدی.این فقط برای این بود که به شماها نشان بدهم که مهم نیست که زندگیتان چه قدر شلوغ و پر مشغله است. همیشه در آن جایی برای دو فنجان قهوه, برای صرف با یک دوست هست!"

 

توصيه هايي مهم  براي تمامي ماههاي سال :

 

دو سه روزه که دوتا سوال ذهنم رو مشغول کرده و از همه دانشجویان فرهیخته دعوت به عمل می رسانیم تا با جواب های خود ما را در این امر خطیر یاری کنند

سوال اول: عکس بالا متعلق به کدام یک از گزینه های زیر است؟

1- کفتر                     2- گربه قهوه ای

3- پلنگ جامایکائی       4- خری که جهش ژنتیکی داشته                     5- هیچکدام

سوال دوم :بار پشت این موجود چیست ؟

1- نمرات ریاضی 2           2 -آلبالو

3-یخچال دوقلو                4 - من که چیزی نمی بینم                        5- هیچکدام

نکته : در صورتی که گزینه 5 گزینه مورد نظر شما باشد خواهشمندیم نام فرد یا بار مورد نظر خودتان را در قسمت نظرات بنویسید

 

و اما توصیه های مهم برای موفقیت در جامعه :

( من خودم که ترم اول و دوم را با توجه به این توصیه ها با موفقیت سپری کردم )


۱. روزها استراحت كنيد تا شبها بتوانيد راحت بخوابيد
۲. خوابيدن به نشستن، نشستن به ايستادن، ايستادن به راه رفتن الويت دارد


۳. جايي كه مي توانيد بنشينيد چرا مي ايستيد

۴.  اگر حس كار كردن به شما دست داد، كمي صبر كنيد... (خیلی مهم )
 

فروردين : تو که حال و حوصله سر و کله زدن با بچه هاي دماغوي فاميل رو نداري ...
دلت هم واسه صنار سه شاهي عيدي که لک نمي زنه ...

پس بگير توي اين هواي خوب راحت بخواب !

ارديبهشت : ...

ادامه نوشته

دریاب مرا دریا

عکس از اینترنت

ای بر سر بالینم افسانه سرا دریا

افسانه عمری تو باری به سر آ دریا

ای اشک شباهنگت آیینه صد اندوه

ای ناله شبگیرت آهنگ عزا دریا

با کوکبه خورشید در پای تو می میرم

بردار به بالینم دستی به دعا دریا

امواج تو نعشم را افکنده در این ساحل

دریاب مرا دریا دریاب مرا دریا

زان گمشدگان آخر با من سخنی سر کن

تا همچو شفق بارم خون از مژه ها دریا

چون من همه آشوبی در فتنه این طوفان

ای هستی ما یکسر آشوب و بلا دریا

با زمزمه باران در پیش تو می گریم

چونچنگ هزار آوا پرشور و نوا دریا

تنهائی و تاریکی آغاز کدورت هاست

خوش وقت سحر خیزان وان صبح و صفا دریا

بردار وببر دریا این پیکر بی جان را

در سینه گردابی بسیار وبیا دریا!

تو مادر بی خوابی من کودک بی آرام

لالایی خود سر کن از بهر خدا دریا

دور از خس و خارم کن موجی زن و پاکم کن

وین قصه مگو با کس کی بود او کجا...؟دریا!

 

 

 

دعوت به همکاری

به چند نفر نويسنده ي وبلاگ نيازمنديم

از دوستان دانشجو كه مي توانند مقالات علمي، ادبي، هنري، رمانتيكي، جينگولكي و غيره... تهيه كنند دعوت به همكاري مي شود.

ترجيحا دانشجوي اسكو و آشنا به مسايل اينترنتي

 

عكس از اينترنت

هم اينك نيازمندم ياري سبز شما هستيم

متقاضيان مي توانند در ساعات اداري با "ID="ninimaainer و يا در تمامي ساعات شبانه روز با اين آدرس ايميل مكاتبه كنند:

ninipesar@gmail.com

تست هوش

 عکس از اینترنت

با یه صلوات و 4 تا سوال تست هوش بحث درباره نمرات برنامه نویسی رو تمام می کنیم و هر کسی با علی آقا++ کار داشت به پست تحتانی مراجعه فرماید

 

4 تا سوأل هستش. باید اونها رو سریع جواب بدی. حق فکر کردن نداری، حالا بزار ببینیم، چقدر باهوش هستی

اگه به این 4 تا سوال جواب دادی باید در سی + پلاس 20 می گرفتی ( هر سوال 5 نمره دارد )
آماده ای؟
برو پایین تر ....

ادامه نوشته

بازم امشب گريه کردم

بازم امشب واسه چشمات گريه کردم

بازم امشب واسه حرفات گريه کردم

دله من پر از سکوته پر از سکوت و ترديد

دله تو پر از هياهو روشنه مث يه خورشيد

دله من گرفته بازم گله کرده از سياهي

ولي تو تو روز و تو وشب روشني مث يه ماهي

بازم امشب گريه کردم زير بارون بهاره

واسه لحظه هاي رفته واسه شبهاي بي ستاره

بازم امشب گريه کردم ولي اشکامو نديدي

مث يه قناري بازم از رو قلبم پر کشيدي

دله من پر از غروره پره از اشک ندامت

مثل اينکه ديدنت افتاده روز قيامت

دله من پر از هراسه ترس از غروب فردا

ترس از اين شب برفي ترسه از اين شب يلدا

بازم امشب گريه کردم ولي تو که بر نگشتي

بر نگشتي که ببيني يه کسي رو جا گذاشتي

(آتنا خلیلی)

photo by: internet