عکس هفته


این هم عکس! هی من نمی خوام حیثیت دانشگاه آزاد اسلامی واحد اسکو رو زیر سوال ببرم هی شما نمیذارید!! این هم کلاس های دانشگاه ما، ببین ما چی می کشیم...

آتیش با چی خاموش میشه؟

ما در اسکو آتش را نه با آب خاموش می کنیم نه با کپسول آتش نشانی بلکه ما آتش را با....


چند وقت پیش یکی از ماشین های مدل بالای پارک شده در پارکینگ طبقاتی دانشگاه آزاد اسلامی واحد طعمه حریق شد، گویند همی چارلیتری بنزین صندوق عقب باعث اشتعال مخزن گاز آن شده و گویندگانی همی عده ای از اشرار عمدا ماشین را به آتش کشاندند و در مجموع به ما ربطی نداره که چرا آتیش گرفت، مهم اینه که چجوری خاموش شد.

اولش که همه چیز خوب و رو به راه بود، ماشین می سوخت و دانشجویان هم از گرمای لذت بخش ایجاد شده به سبب اشتعال لذت می بردند، حتی دوستانی یکی دو نخ هم باهاش روشن کردن... صاحب ماشین هم که درس داشت و سر کلاس بود و طبعا نمی تونست بیاد، پس صاحب ماشین بغلیش اومد، چون اون درس نداشت و درساشو قبلا خونده بود و داشت توی حیاط تفریح می کرد. اون چون درساشو خوب خونده بود فهمید اگه ماشینش رو از اونجا برنداره خیلی زود ماشین اون هم طعمه حریق میشه و دود میشه، پس دست پاچه شد، هول کرد و با حفظ خونسردی رفت که ماشینش رو برداره ولی این همه خونسردی که از چهرش می بارید سبب شد ماشین با کلید روشن نشه و هولش بدن...

در همین اثنا تیم آتش نشانی خبره دانشگاه آزاد اسلامی واحد اسکو متشکل از چندی از کارمندان مجرب و دوره دیده بهمراه چند عدد کپسول آتش نشانی که از خود آن ها هم بزرگتر بود بسیار پریشان و ناراحت الحال به صحنه اعزام شدند، که یکی از آن ها را در همین عکس مشاهده می کنید که داره تخمه می خوره!

خلاصه همه سرگرم بودند و دیگه صاحب ماشین هم درساش رو خوند و اومد، که تقریبا دیر اومد و بهتر بود درساشو بخونه چون اون مهمتره و همه ما باید درسامونو بخونیم که وقتی بزرگ میشیم مهندس بشیم و برای خودمون کسی بشیم. جامعه به وجود افراد تحصیل کرده خیلی نیازمند است. ناگهان دیدیم دکتر (به راننده تخلیه چاه اسکو اینجا میگن دکتر، یعنی همکارش بهش میگه. یکبار که اومدن خونه ی ما وقتی کارشون تموم شد، دوستش بهش گفت دکتر تموم شد شیلنگ رو بکش!) اما در اینجا بعلت اینکه مشکل تشابه اسمی بوجود نیاید به ایشون میگیم دکتر فاضلاب، ناگهان دکتر فاضلاب رو دیدیم که ماشینش رو دقیقا کنار طعمه حریق پارک کرده و مشغول خاموش کردن آتش است!! من خیلی صبر کردم عکس های بچه های خبرنگار از این صحنه به دستم برسه ولی متاسفانه تا به الان خبری نشده. و اونجا فهمیدم چقدر "پی پی" این موجود بی خاصیت، خاصیت دار است، چون در کتاب ها خونده بودم برای رشد درختان و گل ها مناسب است و حالا دیدم چقدر خوب آتش رو خاموش می کند مثل مرهمی به دل آتش می چسبد و می سوزد و مثل شمعی آب می شود، البته این با آموزگار فرق دارد که می سوزد و آب می شود و از نور خود روشنایی می دهد چون این روشنایی نداشت.


دو نکته در این بین جالب تر بود و اون اینکه اولا وقتی به آتش نشانی شهرستان اسکو تماس گرفته شده، وقتی شنیده دیگه آخرای ماشینه و کم کم داره نابود میشه گفته "اگه می تونید خودتون یه کاریش بکنید چون من اگه بیام آب ماشین رو خالی کنم باید کلی راه برم تا پرش کنم!!" و دوم اینکه تاریخ شارژ تمام کپسول های دانشگاه تمام شده بود، به این عکس نگاه کنید:


نوروز 1389 مبارک

می دونم خیلی دیر فهمیدم که باید سال نو و این نوروز باستانی رو تبریک بگم اما ماهی رو هر وقت از آب بگیرید تازه است... در ثانی تا بوده رسم بر این بوده که کوچکترها عید رو به بزرگترها تبریک بگویند و بیایند بوس بدهند تا بزرگترها عیدی اون ها رو بهشون بده! اما من هرچه صبر کردم نه خبری از تبریک شد، نه از بوس خبری بود خلاصه این شد که من خودم دست به کار شدم و با اینکه شما خیلی بی ادب هستید، گفتم تبریک و شادباش نوروزی رو نثارتون بکنم...

بهر روی بعنوان مدیریت این وبلاگ زوار در رفته وظیفه خود می دانم هر چند با تاخیر (که از مشغله کاری زیادم خبر می دهد) نوروز پرشکوه و این آیین کهنسال را به تمامی دوستان و بازدیدکنندگان وبلاگ تبریک عرض نمایم. امید است در این سال جدید یعنی سال 1389، لحظات را به شادی، موفقیت، کامیابی و در کنار عزیزان خود بگذرانید. بدیهی است که بیماران و درماندگان را فراموش نمی کنیم و هرچند نتوانیم دست یاری به سویشان دراز کنیم دورادور در دل آرزوی سلامتی و برطرف شدن مشکل آنان را داریم.

بنا به رسم جدید، هر سال نامی به خود می گیرد و من به خودم خیلی فکر کردم که سال ما رایانه ای ها چه می شود که ناگهان... به تعبیر من امسال برای دانشجویان و اهالی کامپیوتر سال کلیک مضاعف است!! البته کلیک مضاعف در کتب آموزشی بویژه در کتاب های عین الله (جعفرنژاد قمی) به معنای دابل کلیک و یا دوبار کلیک کردن بکار می رود و بسیار واژه غریب و نامانوسی است! چون اصلا ربطی به زبان فارسی ندارد. "کلیک" که برگردان مستقیم واژه Click است و اعضا فرهنگستان زبان فارسی نتوانسته اند برای آن معادلی پیدا بکنند، "مضاعف" نیز تا آنجا که ایام پشت کنکور و درس نامربوط عربی به خاطرم می آورد باید مصدری از باب مفاعل باشد.. پس این واژه ی نامانوس اصلا ربطی به زبان فارسی ندارد و اگر همان دابل کلیک بگیم خیلی بهتره و خودمان را هم سبک نکردیم. اما چون امسال، سال کلیک مضاعف است و منم امثال خیلی دوست دارم به خودم فکر کنم، بازم به خودم فکر کردم و کلمه ای معادل پیدا کردم. اولش باید بفهمیم کلیک یعنی چی؟ خوب بهترین کلمه ای که می تواند کلیک را توصیف کند "تقّه" با خوانش "taghghe" است. این کلمه از ریشه ی "تق" می آید و هنگامی که شما درب را می زنید صدای "تق تق" از همانجا می آید. محمد تقّی بهار هم مظهر و نماد این عمل است که وقتی بهار میشده خیلی تقّه می زده! هم شعر می گفته هم تقّه می زده... اما مضاعف را چه کنیم؟

من خیلی واژه تو دلم برای این کلمه گفتم اما بطور کل زیاد به دل نمی نشستند مثل، تقه متوالی، تقه پی در پی، تقه پرصلابت، تقه کاری... اما از اونجایی که واژگان برگردان باید کوتاه و موجز باشند پیشنهاد من "دو تقه" است که هم مختصر است و هم معنی را می رساند. و این شد که در این سال جدید خیلی از خودم خوشحال و متشکر هستم که به ادبیات مرز و بوم خویش کمک شایانی کردم و توانستم واژه بیگانه کلیک را در جامعه کامپیوتری از بین ببرم!. با این حساب امسال، برای رایانه کاران سال دوتقه است و امیدوارم تا می توانید در این سال تقه بزنید آنقدر تقه بزنید تا درجات تعالی را به سرعت طی کنید و به اوج این درجات برسید که همان باز شدن یک پنجره است!

در آخر در ادامه مطلب نیز لیستی از جک های منتخب سال پیش را قرار دادم تا کمی روحتان شاد و مشعوف شود، امیدوارم که دعای خیرتان همیشه پشت و پناه من باشد و به امید آن روزی که کوچکترها یاد بگیرند که باید نوروز را به بزرگترها تبریک بگویند.

 

واژگان جانشین:

تک تقّه  ---> کلیک

دو تقّه ---> دابل کلیک



توجه: بی مزه بودن جک ها به من ربطی ندارد

ادامه نوشته

فضول سنج

بكن بكن.. نكن نكن

شش سال اوّل زندگی:

 

• گریه نکن

• شیطونی نکن

• دست تو دماغت نکن

• تو شلوارت پی‌پی نکن

• مامانت رو اذیّت نکن

• روی دیوار نقاشی نکن

• انگشتت رو تو پریز برق نکن

• دمپایی بابا رو پات نکن

• به خورشید نگاه نکن

• شبها تو جات جیش نکن

• تو کمد مامان فضولی نکن

• با اون پسر بی‌تربیته بازی نکن

• اسباب‌بازی‌ها رو تو دهنت نکن

• زیر دامن شمسی خانوم رو نگاه نکن

• دماغت رو تو لوله جاروبرقی نکن

.

.

.

براي ديدن متن كامل به ادامه مطلب برويد

ادامه نوشته

چند عكس و چند حرف- پاييز 88

براي ديدن تصاوير ديگر و توضيحات به ادامه مطلب برويد...

ادامه نوشته

زنگ تفريح- سوتي در مصاحبه ي 22 بهمن

فقط به موتوري كه از پشت گذارش دهنده عبور مي كند نگاه كنيد و كلي باصفا بشيد...


لينك از سايت پرشين گيگ- دانلود كنيد

حجم فايل: 516K

پسورد: www.oskoukc.blogfa.com

تشکر از مدیر گروه

اشتباه نکنید، این دستمال یزدی نیست!

سپاس پروردگار یکتا را که به ما توفیق داد تا بتوانیم در دانشگاه آزاد اسلامی واحد اسکو (از این به بعد آن را با نام "پوهنتون" خطاب کنید! و تحقیق کنید "پوهنتون" به چه معنی است) تحصیل کنیم، پوهنتون اسکو با تراز 4000 مخصوص نوابغ و جلو افتاده های ذهنی است! که توانسته اند با زحمات علمی و پژوهشی خود قطب علمی کشور را به سمت شمال شرقی ایران متمایل سازند به گونه ای که اگر هرکجای ایران بایستید و قطب نمای خود را در بیاورید، نوک تیز آن یکراست اسکو را نشان می دهد! و تمام این موفقیت ها و کامیابی ها حاصل نمی شد مگر با زحمات بی دریغ و پدرانه ی مدیر گروه خوبمان. با تمام خصومت هایی که ایشان با من دارند و ظاهرا من را با شخص دیگری اشتباه گرفته اند اما از حق نگذریم، انتخاب واحد این ترم، صرف نظر از چند درس اختیاری که همگی را غافلگیر نمود، بسیار منظم و مرتب برگزار شد. دیگر کلاس های آزمایشگاه با کلاس های اندیشه یکی نبود، طوری نبود که تداخل کلاس ها سبب شود تا یک روز استاد باشد، دانشجویان نباشند، یکروز دانشجویان باشند و کلاس نباشد و اکثرا هم هیچکدام از این ها نبودند!

جا دارد تا بر دستان پرتوان ایشان بوسه ای بنشانیم و از این استاد گرامی بخاطر بهبود نحوه ترم بندی و عدم تداخل زمان کلاس ها تشکر صمیمانه ای بعمل آوریم، البته این تنها تجربه شخصی اینجانب بوده و اگر دوستانی هستند که با مشکلاتی مواجه شده اند، لطف کنند مشکلات پیش آمده را در نظرات همین پست بنویسند تا یکطرفه به قاضی نرفته باشیم.

در آخر و در رابطه با این عزیز، در قسمت نظرات خصوصی من نظری گرفته بودم بر این مضمون:

چهارشنبه 7 مرداد1388 ساعت: 12:18 توسط:چوداری خسروشاهی

سلام.
دقیق نمی دانم ،اما با توجه به شواهد موجود مطمئنم شما آقای نادر وقاری هستید
.
در این وبلاگ در بعضی موارد مطالب جالبی که مطالبه ی آن حق یک دانشجو هست درج می شود اما با توجه به عدم کنترل کسی بر روی نظر ،نظردهندگان آن مطالب به انحراف کشیده می شود
.
در مورد این مطلب آخر( ازدواج مدیر گروه کامپیوتر حقیقت یا شایعه؟ ) که نور الا نور بود (هم در مورد مطلب هم در رابطه با نظرات ) شما خیلی گام فراتر گذاشتید و وارد حریم خصوصی اشخاص شده اید
.
این جریان یک موضوع کاملا شخصی است و انتظار دارم قبل از وخیم تر شدن موضوع در کمیته ی انضباطی ،مطلب هرچه سریع تر از وبلاگ حذف شود
.

 

باید توضیح دهم که اولا من اطمینان ندارم که این نظر متعلق به خود شما باشد یا خیر، یا احیانا دوستان بازیگوشی نموده اند... در هر صورت باید محترمانه عرض کنم این بنده که شما من را با آن اسم و فامیل نامانوس و نازیبا! خطاب می کنید، هیچگاه به شما جسارتی نکردم و هیچگاه نیز به حریم شخصی شما وارد نشده ام، و همانطور که فرمودید "مطالبه ی آن حق یک دانشجو است" با این حال اگر بی احترامی شده است خاضعانه گردن باریک خود را خم کرده و پوزش می طلبم و سعی بر آن است که دیگر تکرار نشود، اما استاد باید مردمی باشد، مهربان باشد، چرا خشونت؟ مگر لبخند چه عیبی داشت؟! چرا کمیته انضباطی؟ پس گفتگوی تمدن ها چه می شود...


استاد عزیزم دوستت دارم!!!.......


شرمنده ام شرمنده....


منظور از باشگاه پژوهشگران جوان در اسکو چیست؟

خیلی باید بی توجه باشید که این جمله را ندیده باشید:

در صورت داشتن معدل بالاي 16 در دو نيمسال متوالي،لطفاً روز شنبه 87/11/26 با در دست داشتن 4 عدد عكس 4*3 رنگي و كپي شناسنامه به اتاق اساتيد مراجعه فرمائيد.(باشگاه پژوهشگران جوان)

این همان جمله ای است که از وقتی مسئولین آموزش فهمیدن می توان در سایت دانشگاه جملات تبلیغی قرار داد تا به اکنون از جلوی چشمان ما رژه می رود. در زبان HTML به این گونه تگ ها(tag)، تگ marquee می گویند که یکی از آن ها در بالای وبلاگ ما نیز هست. قبل از اینکه وب سایت دانشگاه جلف بشود، این نوشته هرچه بیشتر روی اعصاب انسان قدم می زد، مخصوصا که اگر خوش سعادت بوده باشید یک جمله ی انقلابی هم قبل از آن می آید که می گوید دانشجوی گرامی شما مبلغ ... بدهکار می باشید!

آری از تاریخ 26/11/87 و شاید کمی قبل تر یکی از کارمندان زحمتکش دانشگاه (که حدس اینکه چه کسی بوده زیاد هم مشکل نیست) جمله ای را وارد این سایت کرده و دیگر بلد نیست آن را بردارد!. البته نقل های مختلفی در این باب در کتب و  روایات آمده، گویند آن شخص بعد از قراردادن این جمله فوت کرده و به یادبودش این جمله تا سالگرد ایشان روی سایت خواهد بود. عده ای می گویند ایشان نذر داشته و در جای دیگر که با اشاره به ضرب المثل فارسی "یک نادان سنگی را درون چاه می اندازد که هزارتا عاقل نمی توانند آن را در بیاورند" آمده روزگاری یکی از نبوغ همیشگی شهر اسکو در بازی های همیشگیشان با کامپیوتر و اینترنت به قسمتی از این سایت رفته و این جمله را قرار داده، اما نه ایشان و نه هیچکس دیگر نمی توانند آن را بردارند!. کار به جایی رسیده که دکتر بعنوان پاداش مقرر داشته اند که هر کسی بتواند این لکه ی ننگ را از دامان ساین دانشگاه بشوید، برنده ی یک دستگاه "نایسر دایسر" می شود! این دستگاه می تواند در یک دقیقه همه چیز را خرد کند، با نایسر دایسر شما در کمترین زمان می توانید یک سالاد ایتالیایی درست کنید. با نایسر دایسر با یک حرکت هویج را به چندین هزار تکه قسمت کنید. هم اکنون تلفن را بردارید و با شماره تلفن 04123221212 تماس بگیرید و نایسر دایسر خود را سفارش دهید.

بگذریم، تاثیرات کانال های ماهواره ای مثل meshop و از این قبیل بر جوانان ناپیدا نیست. آنقدر این روزها تبلیغات در کانال های ماهواره ای زیاد و فراگیر شده اند که پسر دایی 2 ساله ی من از پدرش LargerBox می خواهد!!

اما باشگاه پژوهشگران جوان چیست و اصلا چرا باید این مدارک رو با خود به اتاق اساتید ببریم. از آنجایی که تصور کارهای علمی و فرهنگی در این دانشگاه بعید و حتی محال است، می توان حدس زد باشگاه پژوهشگران جوان در اسکو، یک باشگاه بدنسازی است! که پژوهشگران جوان قصد دارند چربی های اضافی بدن را بسوزانند و ماهیچه ها رو روی بیاورند. بازهم دکتر دانا، این پیر خردمند، در راستای هدفمند کردن تحصیل و پژوهش می خواهند کسانی را که در طول دو نیمسال معدل بالای 16 گرفته اند را به باشگاه بفرستند تا قوی و شاداب بشوند. در گفتگو با مسئول مربوطه جناب آقای حضرتی، ایشان روند انجام کار را مثبت ارزیابی کردند و قرار است اگر انشالله پاساژ دکتر تمام شده است، دانشگاه بودجه بدهد تا به زودی دمبل ها و تردمیل ها و انواع دستگاه های جدید خریداری شده و به طبقه جدید التاسیس دانشگاه برده شوند، تا با آغاز ترم جاری کلاس ها بطور منظم پیگیری شوند. ایشان همچنان فرمودند واجدین شرایط با در دست داشتن 4 قطعه عکس (یکی برای کارت ورود به باشگاه، یکی برای روی پرونده، یکی برای لای پرونده و یکی هم برای چسباندن درون آلبوم خاطرات دانشگاه اسکو بعنوان "اسکلین" (بخونید oskolin) دانشگاه اسکو، که بعدها دانشجویان با نگاه کردن به قیافه ی این دانشجویان خوش خیال و ساده اندیش از شدت خنده ضعف بروند!) به اتاق اساتید مراجعه کنند تا اندام خود را نشان دهند و برنامه ی ورزشی خود را دریافت کنند. البته شایان ذکر است که اتاق اساتید تغییر مکان داده است و اتاق سابق اساتید اکنون متعلق به بسیج است و دانشجویان باید بسیار مراقب باشند که اگر اشتباها به آنجا رفته و اندام خود را نشان دهند...

در آخر امیدواریم در همین راستا باشگاه روباتیک به سرپرستی آقای چوداری نیز هرچه زودتر افتتاح شود تا عرصه ی رقابت، کیفیت را بالا ببرد. راستی می توانید حدس بزنید مربی بدنسازی قسمت خواهران کیست؟!

آخر هفته

خوب دیگه روز آن فرا رسیده که پرونده اعمال خود را در پیشگاه اساتید حاضر و آماده کنیم، دانشگاه نیمه تعطیل اسکو کم کم با فرا رسیدن ایام فرجه به تعطیلی مطلق فرو می رود. در این مدت اتفاق های بسیاری افتاد... ما عید های غدیر و قربان را پشت سر گذاشتیم و در این ایام شادمانی، بسیاری از خانواده ها فرزندان خود را قربانی کردند! و هیچکی یک دونه شیرینی هم به بغلدستیش نداد و دریغ از یک خبری، سوتی، دستی... تنها شواهدی که دال این ماجراست آرایش های تغییر یافته ی خانم هاست و گرنه شاید خودشان هم نمی فهمیدند که ازدواج کرده اند. خوب اشکالی نداره، من همینجا به تک تک همکلاسی ها و دوستان و آشنایانی که در این مدت سقف مشترک زندگیشان را بنا کرده اند تبریک و مبارک باد عرض می کنم و امیدارم سال های سال در کنار شریک عمرشان روزگار پر آرامشی را سر کنند.

اما برای اینکه دانشجویان برای امتحانات آماده باشند یک آزمون تهیه کردیم که دوستان مطلب آخر هفته ی این هفته را با یک آزمون و در نتیجه آمادگی برای امتحانات به اتمام برسانند...

برای دیدن سوالات به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

آخر هفته

انشایی در مورد ساخت و ساز در اسکو

موضوع :ساختمان دانشگاه را چه کسی می سازد؟!

ما که بچه بودیم و هر روز با حسن اینا از توی کوچه ی علی اینا رد می شدیم، اونجا بابای کاظم اینا ساختمون های بلند می ساختند و ما هر روز که رد می شدیم بسیار لذت می بردیم و هر هفته قشنگ و قشنگ تر می شد.

اما وقتی من به دانشگاه رفتم، نه حسن اینا بودن و نه علی اینا و نه دانشگاه! یعنی راستش دانشگاه بود اما مدرسه هم بود، یعنی بعضی وقت ها مدرسه بود و بعضی وقت ها هم خوابگاه بود. به ما گفتند می خواهند برای ما ساختمان خوشگل بسازند، از همون ساختمان هایی که بابای کاظم اینا می ساخت. ما بسیار خوشحال شدیم و مثل اون زمان که پدرم به من قول داد آن ماشین آمبولانس آژیر دار را برایم بخرد، و من هر روز ساعت ها پشت شیشه ی مغزه ی آقا مهدی آن را نگاه می کردم، هر بار که به دانشگاه می رفتم به زمین خالی که قرار بود ساختمان در آنجا ساخته شود نگاه می کردم و خیلی ذوق داشتم...


بعد از دو سال ما را به ساختمان جدید بردند... این بار به یاد روزی افتادم که بالاخره پدرم تصمیم گرفت آمبولانس را بخرد و داخل مغازه رفتیم، اما آقا مهدی مغازه دار گفت که بابای کاظم اینا چند وقت پیش اون ماشین رو برای کاظم اینا خریده و دیگه از اون ماشین نیست! از همون روز هر وقت بابای کاظم را می دیدم به او حرف های بی تربیتی می زدم اما الان که ساختمان دانشگاه را می بینم نمی دانم باید به چه کسی حرف های بی تربیتی بزنم.

ما هر روز که به دانشگاه می رویم قسمتی از آن را می سازند و فردا که می رویم آن را خراب می کنند، اول کلاس درست می کنند بعدا می فهمن اینجا کلاس نیست درب ورودی است،

دو تا اتاق کوچک برای بوفه درست می کنند بعدا پشیمان می شوند و به آن پرده می زنند و آن را نمازخانه می کنند و وقتی بیش از سه نفر در آنجا نماز می خوانند، در موقع رکوع دماغ مومن عقبی در جیب شلوار مومن جلویی قرار می گیرد،

اول کانال کولر برای هواساز می زنند بعدا دیوارها را سوراخ می کنند و لوله بخاری کار می گذارند،

روزی یک طرف را پنجره می دهند بعدا می فهمند اونجا جای تخته کلاس است و بعد اونجا رو پر می کنند و این طرف را پنجره می کنند و در آخر هم متوجه می شوند اصلا این جا کلاس نیست دستشویی است و پنجره نمی خواهد!

من در مدرسه که بودم علی اینا برایم لطیفه تعریف می کرد و می گفت یک روز سه نفر ژاپنی! مشغول حفر، لوله گذاری و پر کردن زمین بودن اما فردا که به آنجا رفتند دیدن لوله گذار نیست و فقط یکی زمین را می کند و آن یکی پر می کند...

جایی که من درس می خوانم خیلی شبیه ژاپن است و مردم سخت کوشی دارد. در اینجا اول جاده را می سازند و با غلتک آن را می کوبند بعد دوباره آن را می کنند تا لوله آب را رد بکنند و بعد دوباره آن را می کوبند و بعد دوباره می کنند... پدر کاظم می گفت ساختمان سازی مثل بازی کردن می ماند و من حالا می فهمم که او راست می گفت، ما هر روز که به دانشگاه می رویم دعا می کنیم که خدای نکرده به این نتیجه نرسند که طبقه اول ساختمان را اشتباه ساخته اند و باید جای طبقه اول را با سوم عوض کنند...!

ادامه نوشته

مرده شوئي اتوماتيک در اصفهان

شست و شوي اموات ،از سال آينده در اصفهان مكانيزه مي شود، کيهان

 


اصفهان- خبرنگار كيهان:
با فتواي مراجع ديني براي اولين بار در كشور، شست وشوي و تغسيل اموات در اصفهان به صورت مكانيزه انجام خواهد شد.
مهندس «محسن رنجبر» مديرعامل آرامستان باغ رضوان شهرداري اصفهان با اعلام اين خبر و با بيان اينكه غسالي يكي از مشكل ترين شغل هاست گفت: با كسب اجازه از مراجع ديني از سال آينده شست و شوي اتوماتيك متوفا در اين آرامستان آغاز خواهد شد.
وي هدف از اتوماتيك كردن شست و شوي متوفا را
....

بفرمائید!
- -
ببخشید از پریروز که پدر بزرگمونو آوردیم اینجا هنوز شسته نشده!.......
 
- - چند سالش بودس؟
- -
چه فرقی میکنه آقا؟
- -
آخه به ترتیب سن میشوریم. اول بزرگترها.
- -
نود و سه سالشون بوده.
- -
پس تأخیر فوت هم داشتن!
- -
بله؟
- -
هیچی. عرض کونم اشکالی فنی پیش اومدس. خدمت همه صاحابمرده ها معروضم که تسمه پروانه ی دستگاه بریدس. تا ماشین راه نیفتد یدونه هم مرده نیمیشد شست...

(ادمه مطلب را ببینید)
ادامه نوشته

آخرین تکنولوپی IT در قم

خوشبختانه شرکت سيمانتک توليد کننده نرم افزار هاي امنيتي با نام معروف نورتون در راستاي استحکام پيوند هاي ديني با همکاري بخش آي تي جهاد سازندگي دست به ابتکار جديدي زده که قابل ستايش است...

ادامه نوشته

حوزه علمیه لس آنجلس

   من نمیدانم چه بلایی سرما انسانها آمده که از هر چیزی فقط ظاهر پر زرق و برقش را میبینیم . غافل از آنکه بعضاً باطنی بسیار ارزشمند ، مستور و نهفته ، چشم   ِ انتظار ، به توجه ما دوخته است ....
ادامه نوشته

dort kaya

پخش اخصاصی از سایت OSKOUKC

 

اين بار گروه زير زميني " dort kaya " با آهنگ تو عزيزي يه كمي مي ايد !

الفاظ بيا وسط و ما شاء ا... ( ممتد ) در هنگام پخش آهنگ توصيه شده است    

پيشنهاد مي كنم حتما اين آهنگ رو دانلود كنيد ( فوق العاده بمب و استثنایی.. دانلود نکنی از دست دادی )

برای دانلود آهنگ: روی لینک آهنگ راست کلیک کنید و گزینه Save Target As را انتخاب کنید. 



دانلود با كيفيت 128 

دانلود با كيفيت 64

 

نظرات شما باعث دلگرمي گروه زيرزميني dort kaya مي باشد لطفا با نظرات خود از اين گروه نوپا حمايت كنيد !

با تشكر

آخر هفته


من نمي دونم بايد خنديد، ترسيد يا گرويد؟! (گرويدن صيغه ي جديد فعل گريستن است). تنها دو روز به برگزاري كلاس شيوه ارائه مطلب و يعني ارائه مطلب خيلي علمي توسط دانشجويان باقيست. و اين شتر به نوبت، هر هفته در خونه ي پنج نفر مي خوابد. آگاهان پيش بيني كردند كلاس هاي شيوه ارائه مطلب در اين ترم يكي از كمدي درام ترين سوژه هاي تاريخي زندگي دانشجويان است و نبايد به راحتي از كنارش عبور كرد. به دانشجويان توصيه مي شود به هيچ وجه در اين جلسات غيبت نكنند و حتي اگر استاد رخصت فرمودند از بستگان، آشنايان و دوستان خود نيز دعوت كنند تا در اين مجالس بزم حضور گرمي بهم برسانيم! البته خوبي كار در اين است كه گذر همه ي پوست ها به دباغ خانه مي افتد و گهي زين به پشت و گهي پشت به زين! و همه ي اين ها يعني اينكه اگر خنديدي بالاخره روزي هم بايد بگروي!

اهل فن وسايل لازم جهت شركت در مهماني را بدين شرح اعلام كردند:

- تخمه آفتاب گردان (حداقل 250گرم)
- سانديس و آبميوه (1 عدد)
- چراغ قوه!
- چس فيل! (با ادبيش ميشه ذرت بوداده)
- چوب و چماق
- دستمال كاغذي (با جعبه نياريد، سوژه ميشه!)
- يك دست شلوار اضافه!

ايشان همچنين رعايت نكات زير را در حين اجراي نمايش الزامي دانستند و مسئوليت رعايت نكردن آنها به عهده ي دانشجويان گذاشتند :

- عدم بروز هرگونه آلودگي صوتي كه با هر وسيله اي توليد بشود، اعم از موبايل، صندلي، جامدادي، دست، دهان و هر قسمت ديگر از بدن!
- حركات چهره نشان ندهيد، چشمك، لبخند، شكلك، پيشنهاد و هر مورد تصويري ديگر ممنوع است
- بروز هرگونه صداي خنده، قهقهه، نيشخند، پخ، ريز ريز، تو دلي، موزيانه ممنوع است
- علامت هاي اشاره اي با دست از قبيل، برو اونور، بيا اينور، موفق باشي!!، تهديد، خط و نشان ممنوع است
 و خلاصه در آخر، بعلت اينكه استاد فرمودند چراغ ها را خاموش مي كنند، به دانشجويان توصيه مي شود حتي الامكان كنار دوستان خود بنشينند!!

به اميد موفقيت تك تك شما عزيزان در هفته آتي...



براي ديدن عكس هاي هفته به ادامه مطلب برويد


ادامه نوشته

آخر هفته


اين هفته ي درسي شما دانشجويان عزيز به خير و خوشي، اميدوارم كه حسابي زده باشيد توي گوش علم!


 در اين هفته شاهد بوديم كه آخرين تكنولوژي روز در زمينه سيستم حرارتي وارد اسكو شد، "ربات هاي باد ول كن" از آخرين فناوري نانوفِس جهت گرمايش دانشگاه بي درب و پيكر آزاد اسلامي استفاده مي كنند. پنجشنبه يكي از اين ره آورد هاي علم آتش گرفت و دانشجويان فكر كردند كه اين ها خيلي وسايل بدي هستند... در صورتي كه اينطوري نيست، طي تماسي كه ما با شركت سازنده ي اين خلاقيت داشتيم (شركت مامانش اينا) ايشان اين امر را جزو عملكرد اين ربات اعلام كردند و گفتند اين ربات هوشمند هر از چند گاهي كه دانشجويان حوصله اشان سر برود و از بادي كه ول مي كند لذت كافي و مكفي را نبرند، غير از باد چيزهاي ديگر نيز از خود خارج مي كند...
اما از وفايد اين ربات دوست داشتني:

* اين ربات باعث شده است كه فاتحه ي هرچي عطر و ادكلني كه صبح ها به خودمان مي زنيم خوانده شود، و در نهايت همگي بوي راننده تريلي بدهيم!

* محيط دانشگاه بوي ترمينال گرفته است، و الودگي هوا به گونه اي است كه اگر سازمان هواشناسي شاخص خود را در آنجا نصب مي كرد حتما مدرسه ها را تعطيل مي كرد! اما از آنجا كه ما دانشگاه هستيم پس تعطيل نيستيم .

* هواي منگ آلودي كه ربات مي سازد باعث شده است كه دانشجويان در سر كلاس ها توهم بزنند و همون يك ذره درس را هم كه مي فهميدند ديگر نفهمند!! و اين از همه بهتر بود...

* اما بعنوان آخرين دستاورد و بهترين آن ميشه به فضاي گرمي كه اين ربات براي پيشنهاد دادن فراهم كرده است اشاره كرد. بعلت هواي سرد پاتوق جوانان به آغوش گرم اين ربات ها نقل مكان كرده است و چون آغوش گرم ايشان خيلي كوچك است پس به ناچار دانشجويان خيلي صميمي هستند و در آن صميميت.... به به آدم ياد آب و هواي بندر مي افته، لب بندر....




براي ديدن روايت تصويري اين هفته به ادامه مطلب برويد

ادامه نوشته

نقد فیلم

نقد فيلم اخراجي هاي 2

كارگردان : تقي دهنمك نيا

محل فيلم برداري : دانشگاه خيلي آزاد صحرايي اسكو

 

اين فيلم از ميدان محيط زيست مسكو شروع مي شود كمي بالاتر از محيط زيست با يك راه كه بيشتر شبيه راه هايي است كه به گاو داري يا مرغداري منتهي مي شود مواجه مي شويم در توضيح اين Item  بايد بگيم كه اين يك Item   جهاني است و براي تقويت عضلات چهار سر ران – ساق پا و ... خيلي مفيده ... ! البته اين راه براي مسئولين دانشگاه توصيه نشده و بقاطر همين همشون با وسيله نقليه اين راه رو بالا مي روند !

بعد از اتمام اين راه كه اصلا سربالايي نيست بلكه بيشتر شبيه ديوار است به صحنه فيلم برداري مي رسيم الحق والانصاف جا داره همين جا از طراح صحنه كه بعد از 4 سال توانست محيط را براي فيلم فراهم كند تشكر كنيم . با يك ميدان جنگ مواجه مي شويم ( آدم ياد بازي call of duty  مي افته ) نگهباني – چندين خاك ريز و همه ابزار جنگي فراهم است رستم خان در اين فيلم بعد از ايفاي نقش درخت در اخراجي هاي 1 نقش تك تيرانداز را ايفا مي كند كه بالاي پله ها ايستاده و منتظر دشمن هست

تقي دهنمك نيا ( همون كه توپله ) كار اصلي خود كه امور رزمندگان بوده را رها كرده و مشغول آشپزي است و هر روز آذوقه با يك برنامه ريزي بسيار دقيق به رزمندگان مي رسد !

يك ساعت دير و زود كه اين حرفا رو نداره خوب چه اشكالي داره كه دعوا بشه – سري بشكنه _ يا كسي گرسنه بمونه از قديم گفتند مهم تفاهمه !

تا بحال اين جنگ 4 زخمي و هزاران گشنه بر جاي گذاشته و اخبار حاكي از اين است كه اين آمار روزبروز در حال افزايش است

صحنه اصلي فيلم زماني آغاز مي شود كه علي سوزوكي بعد از خوردن يك مشت بجاي نهار آجر بدست در حال نبرد است

بعد از اين درگيري ها يك آقايي كه پ‍‍ژو 405 داره ولي GLX  نيست ( تهيه كننده فيلم ) همراه يه نفر ديگه كه با دانش زيادي ور ميره وارد صحنه مي شوند و به رزمندگان پلتيك هاي جديد رو آموزش داده و ميگن بزرگ مي شي يادت ميره !

كارمندان پاسگاه صحرايي نيز  اين روز ها بصورت هرمي در حال رشد است و چيزي كه باعث تشكيل ان هرم شده نسبت فاميلي مي باشد بطوري كه كارمند جديد نسبت فاميلي با يكي از كارمندان دارد .

بقيه فيلم رو مي تونين با حضور در محل فيلم برداري تماشا كنيد ! 

 

آخر هفته


ديروز اين خبر را در بي بي سي مي خوندم و گفتم شما هم بدونيد بد نيست:



شهرداری تهران اعلام کرده طرحی را در دست اجرا دارد که بر اساس آن گربه های تهرانی عقیم می شوند.

محمد حسن امراللهی مدیر عامل شرکت ساماندهی صنایع و مشاغل شهردای تهران گفته است اجرای این طرح به صورت آزمایشی در مناطق هفت و یازده شهرداری تهران اجرا می شود.

برای اجرای این طرح، گربه ها به صورت "زنده گیری" از سطح شهر جمع آوری خواهند شد.

کنترل جمعیت گربه های شهری از طریق عقیم کردن آنها، طرحی است که به وسیله شهرداری تهران با همکاری یک انجمن حمایت از حیوانات تهیه شده است ولی این طرح که نخستین تجربه عقیم سازی گسترده در ایران است با مخالفت هایی همراه بوده است.

هدف از این طرح جلوگیری از افزایش تعداد گربه ها در شهر تهران اعلام شده است.

گفته می شود که برنامه عقیم سازی گربه ها، شامل چند بخش استقرار تله و گرفتن گربه ها، عقیم سازی هر دو جنس نر و ماده و سپس رها سازی آنهاست.


بد نميشه اگه آقاي رستم رو بفرستيم تهران و بعد از احراز مهارت هاي لازم توسط ايشان، يك دوره طرح آزمايشي نيز در اسكو و بر روي دانشجويان دانشگاه آزاد انجام بديم نه؟!



راستي براي ديدن عكس هاي سوژه ي اين هفته به ادامه مطلب برويد...
ادامه نوشته

داریم میریم جنگ

 

قبل از رسیدن به مقوله ساختمان جدید، قرار بود درخواست کنیم همگی بعد از عید فطر به دانشگاه برویم، مثل تمامی دانشجویان دیگر!، اما با توجه به پرشدن کوپن درخواستی ما و حرف شنوی و اتحاد مرگ آور دانشجویان اسکو، جمله را تغییر دادیم و عرض می کنیم در هفته جدید تحصیلی که به سر کلاس ها می روید جای ما رو هم خالی کنید! و اما اصل ماجرا...

 

عکس از نی نی

 

نمی دانم که می دانید که شنیده ایم که می گویند قرار است آغاز این ترم را در ساختمان جدید و پر افتخار دانشگاه بسر ببریم یا نمی دانید؟ این حرف همچون ویروس وبا که در نجف و کربلا ریشه دوانیده به خانه ها و مغازه های اسکو نیز سرایت کرده است و هر کجا ...

ادامه نوشته