در کوچه باغهای بیقراری

ستاره ها نمی میرند حتی اگر تیره ترین شبها از راه برسه حتی اگه تو خواب باشی و اونها رو نبینی .حتی اگه فرسنگها از اونها فاصله داشته باشی .ستاره ها همیشه زنده اند و می تابند .چه روز و چه شب .مثل حالا که من در خنکای سحر بیدارم و نور خورشید همه جا می تابه .اما می دونم در پس این روشنایی ستاره ها منو می بینند و می تابند.در این هوای سحر گاهی دلم هوای تو رو کرده یه دوست که بشه با اون حرف زد تو چشاش نگاه کرد و برای پریدن ازش اجازه نگرفت .یه دوست که بتونه چشم های منو باز کنه احساس منو لمس کنه و نگاه منو نسبت به هر چیزی که می بینم بالا و بالا تر ببره.یه دوست که جرات کنه در اوج با من ملاقات کنه دور از هر تردید و ترسی .دور از هر تصوری که پا در زنجیر خاک داره .دور از باید ها و نباید ها .یه دوست که مثه یه ستاره روشنم کنه اسیر زمان و در بند مکان نباشه و هر لحظه منو به ابدیت پیوند بده .منو تا اون ستاره که به من چشم دوخته نزدیک کنه.من از ذوب شدن نمی ترسم اگر بدونم تا همیشه در قلب یه ستاره خواهم سوخت!کجایید دوستان ؟کجایی بچه محل ؟من هنوز به دنبال توام .هیچ مانعی منو نا امید نکرده.هیچ جادویی برام دور نبوده هیچ صخره ای برام بزرگ نشده.هیچ دردی در این مسیر برام بی درمون نبوده من به دنبال توام .کسی که معرفت رو چشیده وشهد عشق رو سر کشیده .اونهایی که تنهایی رو دیدن خوب می دونن من چی میگم.

در این هیاهوی روزمرگی !صب تا شب دویدن و شب تا صبح آرمیدن در این روزهای تب آلود زندگی به دنبال یه لقمه نان هی چرخیدن و عرق ریختن .بپا رفیق فراموش نکنی .بپا از یاد نبری این لحظه ها کم ات نکنند تا روزی روزگاری زیر این گنبد کبود تو بحر قصه یکی بود یکی نبود گم بشی .یادت باشه یکی هست که ستاره توست.یکی که می تونه لحظه های تو رو پر کنه .سرشار از بودنت کنه.شاید بگی ای بابا !توی این دوره دود و بوق و ترافیک!تو این زمونه بدو جوون تا از قافله عقب نمونی !از صب تا شب کار کار کلاغه خبر دار دار۱کی به فکر دوستش ؟دوست سیری چند؟ولی انگاری تب مرداد ما انسانها رو گرفته!یه جورایی این خورشید بی کلک خورده وسط فرق سرمون .بپر تو آب یخ کنی دوست خوبم!منم بهت میگم رفیق زیر این گنبد کبود اگه فقط یکی بود ....یکی دیگه نبود این قصه پیش نمی رفت.این آدما جوونه نمی زدند گل نمی کردند و میوه نمی دادند .هر دردی کنار یه دوست مهربون شیرینه وتحملش آسونتره.غم آدم غم تنهاییه !بی همدلی بی همزبونی !خودت رو قابل بدون تا بهت پیشکش کنند .تا وقتی تو کار دودی و دم تا وقتی به بیکاری میگی دمت گرم!تا وقتی قیافه ات این جوری رفته تو هم فکر نکن گشایشی از راه می رسه!گشایش واسه اونایی ست که تو راه میگند یا علی و آستین بالا می زنند.تا وقتی که هر روز کارت بشه گله و شکایت از زمونه تا وقتیکه بی تحرک مثل یه مترسک وسط مزرعه زندگی ات وایسی حتی یه گنجشک هم رو شونه هات نمی شینه !این ختم بازیه.برو به سمت شاد زیستن و رها شدن شادی یه انتخابه یه مدال نیست که کسی اونو تخت رو سینه اش سنجاق کنه .غم یه توهمه .بهت می گم چیزی به نام غم وجود نداره .زندگی سراسر سرور و شادیه.

پس اگه کوله بارت سنگینه!اگه خیلی تنهایی و همدمی نداری اگه بیماری و دستت خالیه!اگه بهت ظلم شده و در فشاری اگه روزگار قلبتو به درد آورده یادت باشه حتی در تیره ترین شبها در اوج تاریکی و ظلمت همیشه ستاره ای هست که چشمش به توست .اون ستاره یه پیغومه یه خبر خوش واسه اونایی که به دنبال نورند .ستاره ها هرگز نمی میرند .حتی اگه تو خواب باشی و اونها رو نبینی.