خوب است که هر استادی با دانشجویان خودش روراست باشد مخصوصا استادی که بیشترین اصطحکاک را با دانشجویان خودش  دارد، اگر استادی خودش خیلی شیک و مودب به کنجکاوی های دانشجویانش جواب ندهد این جویندگان علم مجبورند به دو راهکار متوصل شوند: اولی، قدرت تخیل و تجسم و دومی، باور و اعتماد به منابع نچندان موثق


مسئله ی تاهل و تجرد اساتید بر خلاف آنچه آنان می پندارند نتنها خصوصی نیست بلکه گفتن آن الزامی هم هست! بسیاری از اساتید در لابه لای گفته های خویش به این مهم اشاره می کنند اما تنی چند از اساتید این سنت پیامبری را در میان لایه های ابهام می پیچند تا کنجکاوان کماکان در خماری مطلق بمانند. در مورد بعضی اساتید با اینکه ایشان خود لب به اسرار خویش نمی گشایند اما رنگ رخساره خبر از سر درون می دهد و این خماران خراباتی به راحتی می توانند حس کنجکاوی خود را به درستی ارضا کنند مثلا به قدرت خداوندی رخداد این پدیده ی حیاتی در ظواهر اساتید خانم بسیار پیدا و مشهود است و حتی آقای زحمتکش که زحمت بسیاری در دانشگاه می کشد و اصلا هم به این کار ها کار ندارد! هم می تواند به این قضیه پی ببرد ( البته یکی از کارمندان دانشگاه بعلتی که در قبل از تاهل از هیکل بسیار مناسبی برخوردار بود بعد از تاهل هم هیچ تغییری نکرد و رخدادهای فیزیولوژی ایشان در زیر سفره های چربی این جناب پنهان ماند و البته این از استثنا ها بود). در مورد اساتید آقا این امر آنقدر پیچیده می شود که حتی  دانشجویان خانم هم از حل معمای تاهل آنان وا می مانند، همان دانشجویانی که مو را از ماست جدا می کنند و اصلا آمده اند دانشگاه تا دنبال همین موها و پشم ها و امثال این ها بگردند.


در مورد پیچیدگی تشخیص تزوج در اساتید مرد سخن به میان رفت، اما این تنها علت پیچیده بودن تشخیص تاهل مدیر گروه کامپیوتر نیست بلکه این چهره ی فتوژنیک ایشان است که قضیه را بقرنج کرده است. اگر یادتان باشد همانطور که در سطور بالایی ذکر آن رفت اولین حربه ای که دانشجوی رنج کشیده از شدت کنجکاوی انجام می دهد استفاده از قدرت تخیل و تجسم است، اما مگر می شود بر روی این چهره ی تاریخی تجسم کرد؟! ایشان حتی خودشان هم به سختی متوجه می شوند که در کدام یک از احوالات چهره قرار دارند! زیرا هرچه بپرسید، هر چه که بگویید،انتقاد کنید، ناسزا بگویید، تعریف بکنید، قربان صدقه بروید.... تنها چیزی که چهره ی ایشان بروز می دهد چهره ای با چشم های نچندان معصوم، لپ های گل انداخته و لبخندی به پهنای 10 سانتی متر است که مدت ها بر روی گونه نقش می بندد. البته دوستان تحقیق کردند وقتی صحبت از زوجه به میان می آید این پهنای باند به 12 سانتی متر هم می رسد اما از آنجا که برخی موارد دیگر هم (مثل وقتی میگویید استاد سوال های امتحان خیلی سخت بود) این پهنای باند مشاهده شده است هیچ قضاوتی نمی توان کرد. پس دانشجویان بالاجبار گزینه دوم را انتخاب کرده اند و منتظرند تا خبری از کسی یا چیزی برسد.


در اواخر این ترم این خبر رسید، و گفته شده است که مدیر گروه کامپیوتر، این استاد علاقه مند به تدریس و این برنامه ریز آموزشی بسیار موفق! بالاخره پس از سال ها انتظار پا به عرصه ی مرغزار زندگی نهادند و  با انبیا محشور گشتند که گفته اند النکاح سنتی... بله، خبر ازدواج مرد اول خطه ی خسرو شهر دهان به دهان از میان کلمات دلنشین آذری گشت و گشت تا با جایی که نباید می رسید یعنی باشگاه خبرنگاران دانشجویی اسکو رسید و پایگاه خبری را غرق در شادی و خنده کرد، این خبر تا آنجایی بلوا برپا کرد که حتی عده ای گفتند استاد بعلتی که رفته اند ماه عسل برگه های امتحانی خود را به دیگر اساتید سپرده اند و انشالله اگر خدا بخواهد لطف می کنند و دیگر برنامه ریزی آموزشی نمی کنند اما...ـ


بله کار روزگار همواره سرشار از اما و اگر است، چه کسی فکر می کرد آقای موسوی ریس جمهور نشود، اما نشد! چه کسی فکر می کرد جوانان بتوانند یک هفته بدون اس ام اس و اینترنت پر سرعت سر کنند، اما توانستند... در راستای همین اما و اگر ها در سایت دانشگاه از زبان ایشان شنیده شد که این قضیه را از بیخ و بن بی اساس دانسته و منکر هرگونه عمل تزوجی ای شده اند و ما همچنان اندر خم یک کوچه هستیم که بالاخره ازدواج آری یا نه؟ ما از استاد محترم خواهشمندیم که طبق اصل ماده بند شفاف سازی برنامه های چهارساله و اصل 44 خصوصی سازی بخش اقتصادی کشور بیایند و مواضع خود را اعلام کنند تا شاید این اعتماد از دست رفته نسبت به ایشان به سرعت به جای خود بازگردد و دانشگاه را از این ناآرامی و اغتشاشی که فراگرفته نجات دهند که این روز ها دانشگاه بیش از هرچیز نیاز به آرامش و اعتماد سازی دارد!!ـ