ما انسان ها در گذر از کوچه پس کوچه های زمان دستخوش چه تغییرهایی که نشدیم وقتی به تک تک  خاطرات خاک خورده ی  مادران و پدرانمان نگاهی تازه بیاندازیم به خوبی معنای عبارت اضافی "تفاوت نسل "را درک میکنیم . ایشان چگونه حدیث جوانی خود را نقل کردند و ما به کدام روایت سرگردانیم ، کهنه زیراندازهای گسترده بر حیاط باغچه دار آقاجونمون اینا ،آب بی حال و رمق حوض کوچک مامان بزرگ اینا  که میراب محله  هر هفته رنگ جلا  و روح  صافی به نوبت در دامانش می ریخت ،پنج و شش دختر بچه ای که سرو صدا ی کودکانه ی خود را در هیاهوی باد پاییزی گم می کنند، یکی چادر گل دار عمه جون به سر کرده یکی عینک عمو جون به چشم میزند وبا کوته طنابی چرخان مدت ها آواز بر لب به بالا و پایین می پریدند و پسر بچه های شیطون محله که حتما با تیرو کمان سنگی خود به جان پرنده های بی زبان افتاده اند و یا با دوچرخه های اسقاطی خود هوار کشان خاک زمین را به خورد مردم می دهند، و حالا سر گرمی ما چیست...؟

چند روز پیش، که پس از مدت ها مجبور شدم از اتوبوس های شرکت واحد، این ناوگان عمومی فوق راحت، استفاده کنم پنج بلیط به مبلغ صد تومان از پیرمرد دکه نشین خریداری کردم و در هوای بارون زده ی  سحر گاهی بر روی یکی از صندلی های پلاستیکی خیلی تمیزش لم دادم. بوی دود گازوئیل، سر و صدای زیاد موتور، هوای گرم و نامطبوع...  به راستی لیاقت مردمانی که در سرزمینی نفت خیز می زیند همین ارابه متحرک است؟ این خدمت است یا صدقه سری؟ بگذریم، بلیطی از دسته بلیط ها جدا کردم تا به راننده بدهم که چشمم به تصویر طراحی شده بر روی بلیط ها افتاد ، برج میلاد بود و گل و بلبل و در گوشه پائین بلیط نوشته بود "برج میلاد افتخار ملی" با دیدن کلمه افتخار ناخودآگاه به یاد معضل اخیر آینده سازان این مرز و بوم افتادم، آخه به تازگی مد شده است پسر های جوان لباس های زیرمارکدار می پوشند و طوری می نشینند که مارک آنها معلوم باشد!

در حالی که از پنجره شلوغی خیابان را خیره می نگریستم با خود می اندیشیدم جوانان ما را چه می شود؟ به راستی منزلگاه این بار کج کدام ویرانه سرایی خواهد بود؟ با فرهنگ و اصالت ما چه کردند، گرفتاری به دام اعتیاد کافی نبود؟ حال حتما به جای بالیدن به اسامی بزرگان تاریخ کهنمان، به جای انس گرفتن با نامی که ریشه در خون ما دارد، به جای شناختن اسامی طنین اندازی همچون بوعلی سینا، رازی، آرش کمانگیر، بابک خرمدین و غیره و غیره باید به مارک هایی چون Calven Klain و Tommy Hilfiger آن هم بر لبه ی لباس زیر خود مفتخر باشیم. حتما شنیده اید که داریوش در شعر خود اینگونه می خواند :"افتخار ما به آن بی انتها است" اما اگر بدین منوال قدم در راه رسیدن به مفاخرمان گام بر داریم به جای خطر ناکی می رسیم! حال می فهمم که دولت بی تقصیر است، اگر لباس زیر  مایه ی فخر جوانان ماست، برج میلاد هم افتخار ملی ماست!

 

 

بچه ها این نقشه ی جغرافیاست

بچه این قسمت اسمش آسیاست

شکل یک گربه در اینجا آشناست

چشم این گربه به دنبال شماست

بچه ها این گربهِ ایران ماست

بچه ها این سرزمین نازنین

دشمن بسیار دارد در کمین

داغ دارد هم به دل هم بر جبین

بوده نامش از قدیم ایران زمین

یادگار پاک قوم آریاست

بچه ها بچه ها از هر گروه و هر نژاد

دست اندر دست هم بایست داد

فارغ از هر زنده باد و مرده باد

سر به راه مملکت باید نهاد

 مام میهن عاشق صلح و صفاست

 

بچه ها این پرچم خیلی قشنگ

پرچم سبز و سفید و سرخ رنگ

هم نشان ازصلح دارد هم ز جنگ

خار چشم دشمنان چشم تنگ

افتخار ما به آن بی انتهاست

 

بچه ها این خانه اجدادی است

گشته ویران تشنه ی آبادی است

خسته از شلاق استبدادی است

مرحم دردش کمی ...؟